سازمان هاي نژادپرستانه اسراييل و پاك سازي قومي
سازمان هاي نژادپرستانه اسراييل و پاك سازي قومي
سازمان هاي نژادپرستانه اسراييل و پاك سازي قومي
سردمداران جنبش صهيونيسم و منابع رسمي اسراييل، هيچگاه به وجود جماعت مستقل فلسطيني در اين سرزمين اعتراف نكردهاند؛ زيرا در اين صورت، مجبورند به حقوق آنان نيز اعتراف كنند و اعتراف به حقوق فلسطينيان، مبارزه آنها براي رفع ستم و نژادپرستي را مشروع جلوه ميدهد كه اين موضوع، با پديده صهيونيسم و روايت رسمي اسراييل تناقض دارد.
پژوهشگران مستقل و حتي برخي پژوهشگران يهودي، روايت «هجرت جمعي فلسطينيان» را زير سؤال بردهاند و به اين ادعاي اسراييل كه آنان خود به خود يا به دعوت شاهان و اميران عرب و غيرعرب، خاك فلسطين را ترك كردند، خدشه وارد كردهاند.
براي نمونه، ايلان بابي، استاد علوم سياسي دانشگاه حيفا در اسراييل ميگويد: «اسناد و مدارك مربوط به جنگ سال 1948 اثبات كرده كه صهيونيستها براي اخراج فلسطينيان، دست به كشتار زدهاند و قصه فلسطين، قصه مصيبت و فاجعه است».
در ايجاد اين مصيبت و فاجعه كه همچنان ادامه دارد، صهيونيسم و برخي سازمانهاي يهودي كه به تاريخچه و عملكرد آنها به اختصار اشاره ميشود، نقش مهمي داشته و دارند.
هدف اين سازمان كه نام آن برگرفته از كوه صهيون در جنوب قدس است، برپايي دولت اسراييل در فلسطين و ساخت مجسمه و معبد سليمان به جاي مسجدالاقصي و سلطه بر كل اين سرزمين است و به دليل همين عقايد، افكار و همچنين اقدامهاي اين سازمان، جهانيان آن را شكلي از نژادپرستي و تبعيض ميدانند. اين سازمان صهيونيستي، از هر روشي براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكند و از اقدامهاي آنكه با هدف ايجاد رابطه با كشورهاي بزرگ صورت گرفت، برگزاري همايش بالتيمور در سال 1942م. در امريكا بود.
دليل انتخاب امريكا براي برگزاري اين همايش، جايگاه و نفوذ يهوديان اين كشور و اهميت امريكا به دليل انتقال رهبري جهان سرمايهداري غرب به آن، پس از جنگ دوم جهاني بود.
برنامههاي همايش بالتيمور عبارتند از:
الف) برپايي جامعه مشتركالمنافع يهود در فلسطين، در چهارچوب جهانِ به اصطلاح دمكراتيك كه پيش از آن وودرو ولسون، رئيسجمهوري پيشين امريكا آن را مطرح كرده بود.
ب) تشكيل نيروي نظامي يهودي براي وارد شدن به جنگ دوم جهاني به سود يهوديان و عليه نيروهاي نازي، به رهبري آدولف هيتلر.
ج) تأكيد بر اين مسئله كه جهان پس از جنگ دوم، جهان صلح و آرامش نخواهد بود؛ مگر اينكه مشكل يهوديان و مهاجرت آنان به فلسطين با نظارت آژانس و نمايندگي يهود حل و دولت و امت يهودي تشكيل شود.
سازمان صهيونيستي هرتزل از زمان تأسيس تاكنون، پنج مرحله را پشت سر گذاشته و همايشهاي گوناگوني را برگزار كرده است.
* مرحله نخست، از سال 1897 تا سال 1903 ميلادي است و گفتوگوهاي اعتقادي، بررسي و مشكلات مربوط به ايجاد سازمان قومي يهوديان جهان و بررسي امور فلسطين و امور تربيتي را دربرميگيرد.
* مرحله دوم، از سال 1904 تا سال 1916 است و شامل تأكيد بر فعاليت عملي در فلسطين، تربيت يهوديان و حل اختلافها ميان طرفداران سياسي صهيونيست است.
* مرحله سوم از سال 1917 تا 1947، تغيير تشكيلات و شكل بينالمللي بخشيدن به سازمان صهيونيستي هرتزل را در پي داشته است.
* مرحله چهارم از سال 1948 تا سال 1978 است و شامل جنگ با مردم فلسطين، تقسيم كردن اين سرزمين، اعلام رژيم اسراييل، تقويت، توسعه و نوسازي برنامههاي آن با محوريت لزوم اشغال قدس شريف و يهودي كردن اين شهر است.
سازمان صهيونيستي هرتزل در اين مرحله، كوششهاي خود را براي تحكيم رژيم صهيونيستي، گرد هم آوردن يهوديان به اصطلاح تبعيدشده در اسراييل و وحدت ملت يهود متمركز كرد.
* مرحله پنجم از سال 1979 تاكنون است. در اين مرحله تلاش شده است كه جهان عرب، اسراييل را به رسميت بشناسد. در اين مدت، مصر در چهارچوب پيمان كمپ ديويد؛ ساف در قالب پيمان اُوسلو و اردن براساس پيمان وادي عربه، رژيم صهيونيستي را به رسميت شناختند.
در زمان حاضر، برخي ديگر از كشورهاي عربي، با اين رژيم مناسبات پنهان و آشكار اقتصادي برقرار و همچنين اعلام كردهاند در صورت خروج اسراييل از سرزمين اشغالشده در سال 1967، آن را به رسميت خواهند شناخت.
اين ارتش، با اجراي نقشههاي استعماري جنبش نژادي و ايدئولوژيك صهيونيسم، توسعه يافت و با اتحاديه كارگران اسراييل هستدروت و حزب ماباي و ديگر احزاب صهيونيستي ارتباط پيدا كرد.
گروه يهوديان كه در جنگ جهاني اول به همراه انگليس وارد اين جنگ شدند، به هاگانات پيوستند و به كمك اين كشور، با انقلاب بزرگ فلسطين در سالهاي 1936 تا 1939 مبارزه و به اهدافي دست يافتند كه عبارتند از:
ـ تشكيل گروههايي با نظارت اورد وينگت، افسر انگليسي، براي سركوب انقلاب مردم فلسطين؛
ـ تشكيل پليس يهود متشكل از 22 هزار سرباز؛
ـ ايجاد نيروي بالماخ ، واحد ويژه هاگانات به فرماندهي ايگال الون؛
ـ ايجاد گروههاي دختران و پسران جوان اسراييلي.
سازمان يهودي ساموئل، با همكاري انگليس و ديگر سازمانهاي صهيونيستي، يهوديان را براي مهاجرت به فلسطين تشويق كرد و ساموئل براي برتري بخشيدن به يهوديان در مقابل فلسطينيان، بسيار كوشيد. او طرح اداره مناطق فلسطيني را براساس عمليات استعمارگرانه تنظيم كرد و پستهاي رياست ادارهها و نهادها را به يهوديان بخشيد و شمار كارمندان يهودي را به چهار برابر كارمندان فلسطيني افزايش داد. اين در حالي بود كه در دهههاي 1920 و1930م. ، مردم فلسطين بيش از 93 درصد ساكنان اين سرزمين را تشكيل ميدادند و صاحبان اصلي آن بوده و هستند.
اين سازمان، همچنين زبان عبري را در كنار زبان عربي و زبان انگليسي، به عنوان زبان رسمي انتخاب و تعيين كرد و عبارت سرزمين اسراييل را به زبان عبري بر روي پولها و تمبرها در فلسطين حك كرد. وضع قوانين ساده و آسانكننده مهاجرت يهوديان به فلسطين، اجبار كشاورزان فلسطيني به فروختن زمينهايشان، با وضع ماليات سنگين و دادن طرحهاي مهم عمراني به يهوديان مانند طرح روتنبرگ در توليد برق، از ديگر فعاليتهاي سازمان يهودي ساموئل است.
در اختيار گرفتن رودخانههاي اردن، يرموك، عوجا و درياچه طبريه، ادعاي حق مالكيت بر درياچه ميت (بحرالميت)، بخشيدن زمينهاي بسياري به يهوديان و فروختن بانك عثماني ـ تنها بانكي كه همه سهام آن در اختيار فلسطينيان بود ـ از ديگر عملكردهاي سازمان يهودي ساموئل است. ساموئل، همچنين خود را سخنگوي رسمي يهوديان جهان معرفي و بر فعاليتهاي آنان نظارت ميكرد و براي ايجاد ميهن قومي از راه شهركسازي، مهاجرت يهوديان و تبليغ زبان عبري، بسيار ميكوشيد. حاييم وايزمن، يك صهيونيست تندرو و همكار سازمان يهودي ساموئل، پيشنهاد كرد كه يهوديان غيرصهيونيست نيز به اين سازمان بپيوندند تا بتوانند از اين راه، مركز گفتوگوي يهود را تشكيل دهند و منبع مالي اضافي در اختيار بگيرند.
اين پيشنهاد در شانزدهمين همايش صهيونيسم درسال 1929 ميلادي تصويب شد. سازمان يهودي ساموئل اكنون از راه سه كميته در قدس، لندن و نيويورك براي دستيابي اسراييل به هدفهايش فعاليت ميكند. 4. ارگون (سازمان نظامي قومي اسراييل)
اين سازمان در سال 1931 با مشاركت عناصر مسلح از جنبشهاي بيتار و هاگانات و به رهبري ولاديمير ژاپوتنسكي، آبراهام اشتيرن و ديويد رازيل از صهيونيستهاي تندرو، تشكيل شد. هدف اين سازمان استعماري و نژادپرستانه، تشكيل دولت يهود در كرانههاي غربي و شرقي رود اردن و شعار آن «دستي كه تفنگ حمل ميكند» بود.
صهيونيسم و رهبران رژيم صهيونيستي، پس از جنگ سال 1967م. با هدف اجراي عمليات تروريستي ضد فلسطينيان، مصادره زمينهاي آنان و ساخت شهركها، سازمانهاي مخفي و مخوفي را تشكيل دادند. برجستهترين و تندروترين اين سازمانها كه حزب ليكود نماينده آن است، كاخ است كه بزرگترين جنبش جناح راست به شمار ميرود و سازمانهاي متعددي از آن جدا شدند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
- سازمان ايال، وابسته به ايگال امير، قاتل اسحاق رابين، نخستوزير ترور شده اسراييل كه رهبري آن را ابيس ربيب برعهده دارد.
- سازمان كاهاناحي به رهبري بنيامين كاهانا.
- سازمان امنيت راهها كه بازوي كاخ به شمار ميرود و در شهر الخليل فلسطين فعاليت ميكند.
- سازمان داب كه زير پوشش جنبش تروريستي كاخ فعاليت ميكند.
- سازمان حراب ديويد كه شامل افراد تندرو راستگراست.
- سازمان سيكريكون كه زيرمجموعه جناح راست اسراييل است و مخالف جناح چپ به شمار ميرود.
- سازمان بهاصطلاح طلايهداران حقيقت.
اين سازمان جزو خطرناكترين سازمانهاي تروريستي اسراييل است كه به اعتقاد آنها «براي تحقق اراده خداوند» فعاليت ميكند و معتقد است «نبايد منتظر معجزه خداوند براي بازسازي معبد سليمان و بازگرداندن قدرت يهود بود.» صهيونيستهاي ايدئولوژيك، عقيده و پافشاري دارند كه مسجدالاقصي، بر روي معبد ويرانشده سليمان در قدس ساخته شده است و بايد دوباره آن را ساخت.گروههاي تندرو صهيونيست براي اثبات اين ادعاي خود، هنوز مدرك و شواهدي را ارائه ندادهاند و پژوهشهاي تاريخي، بياساس بودن رأي آنان را نشان داده است.
منبع:www.pajuhesh.irc.ir
پژوهشگران مستقل و حتي برخي پژوهشگران يهودي، روايت «هجرت جمعي فلسطينيان» را زير سؤال بردهاند و به اين ادعاي اسراييل كه آنان خود به خود يا به دعوت شاهان و اميران عرب و غيرعرب، خاك فلسطين را ترك كردند، خدشه وارد كردهاند.
براي نمونه، ايلان بابي، استاد علوم سياسي دانشگاه حيفا در اسراييل ميگويد: «اسناد و مدارك مربوط به جنگ سال 1948 اثبات كرده كه صهيونيستها براي اخراج فلسطينيان، دست به كشتار زدهاند و قصه فلسطين، قصه مصيبت و فاجعه است».
در ايجاد اين مصيبت و فاجعه كه همچنان ادامه دارد، صهيونيسم و برخي سازمانهاي يهودي كه به تاريخچه و عملكرد آنها به اختصار اشاره ميشود، نقش مهمي داشته و دارند.
1. سازمان صهيونيستي هرتزل
هدف اين سازمان كه نام آن برگرفته از كوه صهيون در جنوب قدس است، برپايي دولت اسراييل در فلسطين و ساخت مجسمه و معبد سليمان به جاي مسجدالاقصي و سلطه بر كل اين سرزمين است و به دليل همين عقايد، افكار و همچنين اقدامهاي اين سازمان، جهانيان آن را شكلي از نژادپرستي و تبعيض ميدانند. اين سازمان صهيونيستي، از هر روشي براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكند و از اقدامهاي آنكه با هدف ايجاد رابطه با كشورهاي بزرگ صورت گرفت، برگزاري همايش بالتيمور در سال 1942م. در امريكا بود.
دليل انتخاب امريكا براي برگزاري اين همايش، جايگاه و نفوذ يهوديان اين كشور و اهميت امريكا به دليل انتقال رهبري جهان سرمايهداري غرب به آن، پس از جنگ دوم جهاني بود.
برنامههاي همايش بالتيمور عبارتند از:
الف) برپايي جامعه مشتركالمنافع يهود در فلسطين، در چهارچوب جهانِ به اصطلاح دمكراتيك كه پيش از آن وودرو ولسون، رئيسجمهوري پيشين امريكا آن را مطرح كرده بود.
ب) تشكيل نيروي نظامي يهودي براي وارد شدن به جنگ دوم جهاني به سود يهوديان و عليه نيروهاي نازي، به رهبري آدولف هيتلر.
ج) تأكيد بر اين مسئله كه جهان پس از جنگ دوم، جهان صلح و آرامش نخواهد بود؛ مگر اينكه مشكل يهوديان و مهاجرت آنان به فلسطين با نظارت آژانس و نمايندگي يهود حل و دولت و امت يهودي تشكيل شود.
سازمان صهيونيستي هرتزل از زمان تأسيس تاكنون، پنج مرحله را پشت سر گذاشته و همايشهاي گوناگوني را برگزار كرده است.
* مرحله نخست، از سال 1897 تا سال 1903 ميلادي است و گفتوگوهاي اعتقادي، بررسي و مشكلات مربوط به ايجاد سازمان قومي يهوديان جهان و بررسي امور فلسطين و امور تربيتي را دربرميگيرد.
* مرحله دوم، از سال 1904 تا سال 1916 است و شامل تأكيد بر فعاليت عملي در فلسطين، تربيت يهوديان و حل اختلافها ميان طرفداران سياسي صهيونيست است.
* مرحله سوم از سال 1917 تا 1947، تغيير تشكيلات و شكل بينالمللي بخشيدن به سازمان صهيونيستي هرتزل را در پي داشته است.
* مرحله چهارم از سال 1948 تا سال 1978 است و شامل جنگ با مردم فلسطين، تقسيم كردن اين سرزمين، اعلام رژيم اسراييل، تقويت، توسعه و نوسازي برنامههاي آن با محوريت لزوم اشغال قدس شريف و يهودي كردن اين شهر است.
سازمان صهيونيستي هرتزل در اين مرحله، كوششهاي خود را براي تحكيم رژيم صهيونيستي، گرد هم آوردن يهوديان به اصطلاح تبعيدشده در اسراييل و وحدت ملت يهود متمركز كرد.
* مرحله پنجم از سال 1979 تاكنون است. در اين مرحله تلاش شده است كه جهان عرب، اسراييل را به رسميت بشناسد. در اين مدت، مصر در چهارچوب پيمان كمپ ديويد؛ ساف در قالب پيمان اُوسلو و اردن براساس پيمان وادي عربه، رژيم صهيونيستي را به رسميت شناختند.
در زمان حاضر، برخي ديگر از كشورهاي عربي، با اين رژيم مناسبات پنهان و آشكار اقتصادي برقرار و همچنين اعلام كردهاند در صورت خروج اسراييل از سرزمين اشغالشده در سال 1967، آن را به رسميت خواهند شناخت.
2. سازمان هاگانات (دفاع)
اين ارتش، با اجراي نقشههاي استعماري جنبش نژادي و ايدئولوژيك صهيونيسم، توسعه يافت و با اتحاديه كارگران اسراييل هستدروت و حزب ماباي و ديگر احزاب صهيونيستي ارتباط پيدا كرد.
گروه يهوديان كه در جنگ جهاني اول به همراه انگليس وارد اين جنگ شدند، به هاگانات پيوستند و به كمك اين كشور، با انقلاب بزرگ فلسطين در سالهاي 1936 تا 1939 مبارزه و به اهدافي دست يافتند كه عبارتند از:
ـ تشكيل گروههايي با نظارت اورد وينگت، افسر انگليسي، براي سركوب انقلاب مردم فلسطين؛
ـ تشكيل پليس يهود متشكل از 22 هزار سرباز؛
ـ ايجاد نيروي بالماخ ، واحد ويژه هاگانات به فرماندهي ايگال الون؛
ـ ايجاد گروههاي دختران و پسران جوان اسراييلي.
3. سازمان يهودي ساموئل
سازمان يهودي ساموئل، با همكاري انگليس و ديگر سازمانهاي صهيونيستي، يهوديان را براي مهاجرت به فلسطين تشويق كرد و ساموئل براي برتري بخشيدن به يهوديان در مقابل فلسطينيان، بسيار كوشيد. او طرح اداره مناطق فلسطيني را براساس عمليات استعمارگرانه تنظيم كرد و پستهاي رياست ادارهها و نهادها را به يهوديان بخشيد و شمار كارمندان يهودي را به چهار برابر كارمندان فلسطيني افزايش داد. اين در حالي بود كه در دهههاي 1920 و1930م. ، مردم فلسطين بيش از 93 درصد ساكنان اين سرزمين را تشكيل ميدادند و صاحبان اصلي آن بوده و هستند.
اين سازمان، همچنين زبان عبري را در كنار زبان عربي و زبان انگليسي، به عنوان زبان رسمي انتخاب و تعيين كرد و عبارت سرزمين اسراييل را به زبان عبري بر روي پولها و تمبرها در فلسطين حك كرد. وضع قوانين ساده و آسانكننده مهاجرت يهوديان به فلسطين، اجبار كشاورزان فلسطيني به فروختن زمينهايشان، با وضع ماليات سنگين و دادن طرحهاي مهم عمراني به يهوديان مانند طرح روتنبرگ در توليد برق، از ديگر فعاليتهاي سازمان يهودي ساموئل است.
در اختيار گرفتن رودخانههاي اردن، يرموك، عوجا و درياچه طبريه، ادعاي حق مالكيت بر درياچه ميت (بحرالميت)، بخشيدن زمينهاي بسياري به يهوديان و فروختن بانك عثماني ـ تنها بانكي كه همه سهام آن در اختيار فلسطينيان بود ـ از ديگر عملكردهاي سازمان يهودي ساموئل است. ساموئل، همچنين خود را سخنگوي رسمي يهوديان جهان معرفي و بر فعاليتهاي آنان نظارت ميكرد و براي ايجاد ميهن قومي از راه شهركسازي، مهاجرت يهوديان و تبليغ زبان عبري، بسيار ميكوشيد. حاييم وايزمن، يك صهيونيست تندرو و همكار سازمان يهودي ساموئل، پيشنهاد كرد كه يهوديان غيرصهيونيست نيز به اين سازمان بپيوندند تا بتوانند از اين راه، مركز گفتوگوي يهود را تشكيل دهند و منبع مالي اضافي در اختيار بگيرند.
اين پيشنهاد در شانزدهمين همايش صهيونيسم درسال 1929 ميلادي تصويب شد. سازمان يهودي ساموئل اكنون از راه سه كميته در قدس، لندن و نيويورك براي دستيابي اسراييل به هدفهايش فعاليت ميكند. 4. ارگون (سازمان نظامي قومي اسراييل)
اين سازمان در سال 1931 با مشاركت عناصر مسلح از جنبشهاي بيتار و هاگانات و به رهبري ولاديمير ژاپوتنسكي، آبراهام اشتيرن و ديويد رازيل از صهيونيستهاي تندرو، تشكيل شد. هدف اين سازمان استعماري و نژادپرستانه، تشكيل دولت يهود در كرانههاي غربي و شرقي رود اردن و شعار آن «دستي كه تفنگ حمل ميكند» بود.
4. سازمان هاشومير (نگهبان)
5. گروهانهاي يهودي (گروه تفنگهاي شاهانه)
6. سازمان حيروت (مبارزه براي آزادي اسراييل)
7. پليس شهركها و تشكيلات يهودي «هاحايل»
8. سازمان ارتش اسراييل
صهيونيسم و رهبران رژيم صهيونيستي، پس از جنگ سال 1967م. با هدف اجراي عمليات تروريستي ضد فلسطينيان، مصادره زمينهاي آنان و ساخت شهركها، سازمانهاي مخفي و مخوفي را تشكيل دادند. برجستهترين و تندروترين اين سازمانها كه حزب ليكود نماينده آن است، كاخ است كه بزرگترين جنبش جناح راست به شمار ميرود و سازمانهاي متعددي از آن جدا شدند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
- سازمان ايال، وابسته به ايگال امير، قاتل اسحاق رابين، نخستوزير ترور شده اسراييل كه رهبري آن را ابيس ربيب برعهده دارد.
- سازمان كاهاناحي به رهبري بنيامين كاهانا.
- سازمان امنيت راهها كه بازوي كاخ به شمار ميرود و در شهر الخليل فلسطين فعاليت ميكند.
- سازمان داب كه زير پوشش جنبش تروريستي كاخ فعاليت ميكند.
- سازمان حراب ديويد كه شامل افراد تندرو راستگراست.
- سازمان سيكريكون كه زيرمجموعه جناح راست اسراييل است و مخالف جناح چپ به شمار ميرود.
- سازمان بهاصطلاح طلايهداران حقيقت.
اين سازمان جزو خطرناكترين سازمانهاي تروريستي اسراييل است كه به اعتقاد آنها «براي تحقق اراده خداوند» فعاليت ميكند و معتقد است «نبايد منتظر معجزه خداوند براي بازسازي معبد سليمان و بازگرداندن قدرت يهود بود.» صهيونيستهاي ايدئولوژيك، عقيده و پافشاري دارند كه مسجدالاقصي، بر روي معبد ويرانشده سليمان در قدس ساخته شده است و بايد دوباره آن را ساخت.گروههاي تندرو صهيونيست براي اثبات اين ادعاي خود، هنوز مدرك و شواهدي را ارائه ندادهاند و پژوهشهاي تاريخي، بياساس بودن رأي آنان را نشان داده است.
منبع:www.pajuhesh.irc.ir
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}